آلکسیتایمیا یا همان کوری هیجانی برای اولین بار حدود 40 سال پیش طرح شد اما ارتباط آن با بیماری اعتیاد جدیدا مورد بررسی های بیشتری قرار گرفته است. کوری هیجانی به معنای ناتوانی فرد در ابراز کلامی احساسات است.
بدین معنا که قادر به نام گذاری احساسات خود نبوده و عمدتا در توصیف هیجانات خود بیشتر به توصیف مشکلات بیرونی اشاره دارند. کوری هیجانی می تواند بخشی از شخصیت افراد بوده یا ناشی از آسیب های دوران کودکی، می تواند بخشی از مهارت های فردی باشد که به خاطر تعالیم نادرست بدست نیامده است. هوش هیجانی مفهوم نسبتا جدیدی است که اولین بار در دهه 1990 مطرح شد. هر چند که تا قبل از این هم متخصصین به نوعی از هوش اشاره کرد بودند که با هوش مرسوم در آن زمان متفاوت بوده است. محققین به این نتیجه رسیده اند که صرف داشتن هوش شناختی بالا برای افراد کافی نیست. بلکه برای موفقیت افراد مواردی از جمله صبور بودن در مقابل استرس ها، تحمل بالا، خودشناسی، شناخت و بهره برداری درست از احساسات خود لازم هستند. هوش هیجانی مجموعه ای از مهارت ها و قابلیت هایی است که به افراد کمک می کند تا بتوانند احساسات خود یا دیگران را درست ارزیابی نموده و به درستی هم آنها را مدیریت کنند. مطالعات نشان می دهد که داشتن هوش هیجانی بالا با بسیاری از موفقیت ها در عرصه های مختلف ارتباط تنگاتنگ دارد. دانشجویان یا مدیران موفق علاوه بر هوش شناختی زیاد از هوش هیجانی بالا هم برخوردارند. افرادی که دچار کوری هیجانی هستند در مولفه های هوش هیجانی دچار نقصان بوده یا ممکن است از آنها برخوردار نباشند. کسانی که دچار کوری هیجانی هستند بیشتر در معرض ابتلا به اعتیاد قرار می گیرند و بیماری اعتیاد هم باعث می شود فرد نسبت به مشکلات هیجانی خود یا دیگران دچار بی تفاوتی شود. کوری هیجانی می تواند با مسئله مصرف مواد ارتباط داشته باشد من جمله اینکه وجود کوری هیجانی در افراد می تواند زمینه ساز مصرف مواد شده و بعد از مدتی فرد با ادامه سوءمصرف مواد دچار کوری هیجانی می شود. کودکان و نوجوانانی که به لحاظ هیجانی درست تربیت نمی شوند به همین لحاظ می توانند در معرض خطر ابتلا به بیماری هایی مختلف من جمله اعتیاد قرار بگیرند. دانشمندان می گویند مقوله ای مثل هوش هیجانی از سنخ مهارت است و این یعنی قابل اکتساب است. والدین، مدرسه، فرهنگ تاثیر مثبتی در تقویت مهارت های هیجانی افراد دارند. حتی با بسیاری از تغییرات محیطی می توان بر مشکلات ژنتیکی که زمینه ساز کوری هیجانی می شوند فائق شد. حتی افرادی که هوش هیجانی بالا دارند هم ممکن است در معرض ابتلا به اعتیاد قرار بگیرند. مثلا افرادی که هیجان خواهی بالا دارند ممکن است در معرض ابتلا به اعتیاد قرار بگیرند. هوش هیجانی بالا در پیشگیری از اعتیاد عامل مهمی است اما لزوما تنها عامل برای پرهیز از اعتیاد نیست. عامل دیگر می تواند مسئله نگرش ها باشد. مثلا کسی که معتقد است قطعا در برابر مواد مصون است و اعتیاد برای او رخ نخواهد داد خود نشان دهنده زمینه نگرشی وی برای ابتلا به اعتیاد است. هوش هیجانی دیدگاه ها و مولفه های متعددی دارد. اما از نظر یکی از همین دیدگاه ها، هوش هیجانی بالا نیاز به 5 عامل اصلی دارد:
1- خودآگاهی هیجانی؛ یعنی افراد نسبت به احساسات خود آگاه باشند.
2- همدلی؛ توان درک احساسات افراد به شکل متقابل.
3- مدیریت هیجان ها؛ فردی که هوش هیجانی دارد باید قادر باشد هیجانات خود را مهار کند.
4- مهارت های اجتماعی؛ یعنی مهارت هایی مثل ابراز وجود که به فرد این امکان را می دهند که نظرات، احساسات و درخواست های خود را بیان نموده و آنها را به زبان بیاورد.
5- تحمل بالای در استرس ها و ناملایمات زندگی؛ توان مواجهه با ناگواری های زندگی مثل از دست دادن عزیزان یا زلزله که فرد باید قادر باشد به درستی با آنها روبرو شده و خود را با آنها سازگار کند.
اولین کاری که برای تقویت خودآگاهی کودکان باید کرد این است که هیجانات مختلف به کودکان آموزش داده شده و هیجان های اصلی را برای آنها باید نامگذاری نمود. مفهوم طرحواره های هیجانی اشاره با باورهایی که افراد در مورد هیجان های خود دارند می کند. مثلا وقتی فرد معتقد است که خشم چیز بدی است، یا آدم نباید غمگین بشود، قطعا در ابراز خشم یا اندوه دچار مشکل می شود. جنسی سازی هیجانی نیز اشاره به دسته بندی هیجان ها بین زنان و مردان دارد. مثلا وقتی می گویند مرد که گریه نمی کند، یا زن ها افراد عاطفی هستند نشان دهنده تاثیر فرهنگ بر آموزش باورهای غلط در مورد هیجان ها است.